رویارویی ۲


یادداشتی بر نمایشگاه سیاوش حمیدی
“حتی مادر هم بچه ی رحم اجاره ای اش را مالک نیست.”

«یک طرف کارفرماست و طرف دیگر کارگر،مستاجر و اجیر.
کارفرما مستاجراست و به هر دلیل، توانایی پرورش و ساخت را ندارد.
بارور نیست اما می تواند هزینه باروری را بپردازد.»

بخشی از گزاره نمایشگاه هفته اول از پنجم رویداد رویارویی2 به همت رهام شیراز را خواندید.

باحسِ کنجکاوی نسبت به عنوان نمایشگاهِ سیاوش حمیدی به گالری ای جی رفتم. از همان لحظه ی نخست و خواندن گزاره نمایشگاه و یک نگاه اجمالی توانستم خط وربطِ گزاره، عنوان و تصاویر را در ارتباط با هم دریابم. سیاوش حمیدی با اشاره مستقیم به یک بند در قراردادِ اجاره رحم سعی دارد تا بین عدم مالکیت زن نسبت به جنین که برای باروری و تولدش رحمِ خود را اجاره می دهد با عدم مالکیت کارگر به ساختمانی که برای احداثش در موعد مقرر اجیرشده است ارتباطی برقرار کند.آثار موجود در نمایشگاه هماهنگ با فضای گالری شامل سه بخش است.
بخش نخست آثاری هستند که درآنها حضور یک انسان در شمایل کارگر به وضوح دیده می شود. پراکندگی نامنظم اشیاء و مصالح ساختمانی در فضایی سرپوشیده حکایت از ساخت و پرورشِ سازه ای نیمه کاره دارد.عکس ها رنگی و در دو سایز با قابی فلزی که تعدادی از آن با دوربین مدیوم فرمت ثبت شده اند و به لحاظِ صوری اجزا‌ تصویر به تبعیت از یکدیگرقرار دارند.
نورِ حاضر در تصاویر جز در چند تصویر که عکاس از فلش بهره برده است، از منابع نوری طبیعی، پنجره ها و دریچه های موجود در ساختمان تامین شده است. نورها، سایه های بلندِ اجسام و انسانهای در حال حرکت، فضایی دراماتیک خلق کرده اند.
در بدو ورود در کنار هر تصویر متوجه حضورِپررنگِ یک متن می شویم. نوشته ای در سه بخشِ مجزا:
«حاضر در قاب » که اطلاعاتی از سوژه ی انسانی درونِ تصویر، در اختیار مخاطب می گذارد. نظیرِ: نام، تخصص، تابعیت و حقوق ماهیانه. در گامِ بعدی متن داده هایی از اشیاءِ در قاب می دهد. که در مقابل هر کدام با تاکیدی وسواس گونه ارزش مالیشان مندرج شده.«هنرمند اجازه نمی دهد شئ عکاسی شده صرفا در قابِ عکاسانه معنای خود را کامل کند.»
از خوانشِ نخستین متن، هدف هنرمند که خلقِ شرایطی به سببِ قیاسِ اهمیت کارگر و اشیاء ست قابل استنباط است. با کمی تدقیق پی میبریم که حقوقِ ماهیانه کارگر از ارزشِ اشیاء در تصویربه مراتب کمتر است.
«غایب در قاب» بخشِ پایانی متن است، روایتگر داستانیست از دغدغه ها و زندگی شخصی افراد، اینکه چقدر واقعی یا فرضی هستند در جریان خوانش چندان تفاوتی ندارد.
در متن ها متوجه اشتباهاتی در درست نویسی کلمات میشویم که به نظر خطای انسانی یا عدم دقت در اجرا است اما با پیشروی واستکثار واژگانِ ناخوانا متوجه تعمدی بودن آن از جانب هنرمند میشویم. تا جایی که گزاره ی هر تصویر به هیچ روی قابل استنباط نیست.اینطور به نظر می آید که هنرمند به جهت پیشگیری از تکرار و به زعمِ بی حوصلگی مخاطب درخوانش گزاره ها و از سویی به جهت مکمل بودنِ تصویر و متن همزمان با حذفِ سوژه ی انسانی، به تحلیل متن و حذف محتوای آن نیز پرداخته است.
در برخورد با بخشِ نخستینِ عکسها با توجه به توصیفاتِ گفته شده درمی یابیم که سیاوش حمیدی با وجودِ مواجهه مستقیم در عکاسی، هدفش صرفِ ارائه فضای مستندگونه ی کارگری نیست.بلکه با رویکرد جامعه شناسی به نظامی اشاره دارد که با نظریه ی ٰ«چیزوارگی» گئورک لوکاچ “وام گرفته از بت وارگی مارکس” قابل تفسیر است.”چیزوارگی” اذعان دارد که صفات انسانی، اشیاء تلقی می شوند و حیات غیرانسانی و رازآمیز خاص خود را درپیش میگیرند. این موضوع باعث برانگیخته شدنِ نقدِ اخلاقی نیرومندی از سرمایه داری می شود؛ زیرا این تلقی وجود دارد که نظام سرمایه داری مردم را به اشیایی تبدیل میکند که می توان آنها را در معرض خرید و فروش گذاشت.
لوکاچ مفهوم “چیزوارگی” را به سراسر جامعه، دولت، قوانین ، بخش اقتصادی و کلیه بخش های نظام سرمایه داری گسترش می دهد. دنیای اجتماعی به مانند جهانِ طبیعی به مثابه دنیایی از اشیاء پدیدار میشود. جامعه به یک طبیعت ثانوی تبدیل می شود.به نظر میرسد به همان اندازه که قوانین و پدیده های طبیعت مستقل از کنش انسانی است، یعنی همانطور که نمی توانیم تابش خورشید را متوقف کنیم قادر به تغییر جامعه وبرخی قوانین آن نیستیم.

در حینِ ورود به اولین اتاق روبه روی اثری با گزاره ی یک خطی ایستادم «مادر باید جوان و متاهل باشد و با ارایه گواهی سلامت روحی، روانی و جسمانی برای حمل به مدت نه ماه اجیر می شود».
اثر مانند سایر تصاویر در سازه ای نیمه کاره ثبت شده است.فضایی شبیه به یک راهرو که انتهای آن محل قرارگیری دریست که درست در مرکز آن درخچه ای سبز مشاهده می شود. درخت با نشانه هایی از حیات ورویش در محاصره ی داربست های فلزی، در انتهای دالان به چشم می خورد. تصویراز منظر نمادشناسی فراخوانشِ رحم زن است که با دارا بودنِ شرایط، اینک جنینی را در خود می پروراند.«موقتا پرورده ای را به دوش می کشد که ناچارا روزی باید تحویلش دهد.»
هنرمند در تلاشی موفقیت آمیزبا بهره جویی ازرسانه زبان قصد ایجادِ تشابه میانِ دو وضعیتِ متفاوت دارد. زن و کارگر هر دو اجیر هستند تا در مقابلِ دریافت وجهی در موعدمقرر عاملی را بپرورانند که مالک آن نیستند.
در نگاهِ نخست به نظر می آید که تفاوتی میان آثار دسته اول ودوم وجود ندارد.اما با بازبینی دقیقتر آشکار می گردد که تصاویر در دومین اتاق با کمرنگ شدن، محوشدن و حذفِ سوژه ی انسانی همزمان با نا خوانا شدن و بهم ریختگی متن و حذف زبان اتفاق می افتد. هنرمند در بخشی از نمایشگاه به واژه ی کورا و ژولیا کریستوا اشاره می کند. ژولیا کریستوا فیلسوف و نظریه پردازِ بلغاری از مهمترین چهره های جریان معاصرِ پساساختارگرایی است. وی در تبیین چگونگی تکوین سرشت آدمی، کاربرد زبان و نقشِ بنیادین آن در نیل به تفهیم ومواجهه ی فرد با دیگری و سهمِ آن در شکل گیری آگاهی مبادرت ورزیده است.
کریستوا در پی ترسیمِ طرحی از سوژه ی انسانی است که بر اساس الگوها و برداشت هایپیشین از سوبژکتیویته شکل نگرفته و به چیزی رهنمون می شود که او سوژه ی سخنگو یا سوژه ی گفتاری می نامد. در رابطه با مفهوم ” کورا ” افلاطون این واژه را به معنای قریب به مکان و به عبارت دقیقتر محیطی که در آن صور تحقق می یابد به کار برده است- مکانی که هم می تواند فراگیرنده و پذیرنده باشد و هم مغذی و مادرانه.
برای کریستوا “کورا” به مفهومی فلسفی، روان کاوانه، زیست شناسی و زبان شناسی بدل می شود که می تواند راه را به خوانشِ چندگانه از سوژه و جهان او بگشاید.

قبل ازسرکشی به اتاق سوم، هنرمند با دو قابِ مجزا تصویری از دو قرارداد، یکی قراردادِ اجاره رحم و دیگری قرارداد کار، مجددا تلاشِ افزونی دارد برمقایسه این دو امر با آگاه بودن از جزییات .نمایشگاه در حالی به کار خود خاتمه می دهد که هشیاری هنرمند در انتخابِ سازگارِ مدیای ویدیو برخلافِ روالِ کلیشه ای مرسوم شده دراغلب نمایشگاه ها نشان از بصیرتِ هنرمند و کیوریتور دارد.ویدیو ها متفاوت ازتصاویر دو دسته قبل نظربه جریان جاری زندگی و با پلان های ثابت ،مجلل، لوکس با نماهایی ازلابی، استخر، پنت هاوس و آشپزخانه که تنها یک عنصر در آنها در حرکت است مانند، حرکت ماشین ها در افق، حرکت پرده در اثر وزش باد، حرکت آب استخرو حرکت زنی در انتهای تصویرهمگی در یک خط سیر، زایش و وضع حمل را مدلول هستند. در این اتاق صداهای ساخت و ساز توامان با صداهای بریده و گاها ممتد ازبوق مانیتورینگ اتاق جراحی شنیده می شود. گویی روحِ خانه که گویا ساکنان نوباوه در آن اقامت دارند هنوز درتب و تاب انسانهایست که برای پروراندنش ماه ها تلاش کرده اند. انسانهایی که به واسطه ی تلاش آنها سازه رشد و متولد شده است. بسانِ تولد نوزادی که بعد از به دنیا آمدن از رحمِ اجاره ای مادر به مالکان دیگر داده می شود.چنانکه از عنوان نمایشگاه هم پیداست “حتی مادر هم بچه ی رحم اجاره ای اش را مالک نیست”.چه کسی میداند که روحِ کودک جا مانده در بدنِ زنیست که ماه ها آنرا در خود پرورانده و به دنیا آورده است! اگرچه با نگاهی ژرف جهان یک رحمِ اجاره ایست و ما هم مالکان آن نیستیم، زندگی موقتی است که سرانجام در نقطه ای آن را از ما میگیرند .

سودابه وطن پرست
پ ن : متن های داخل «» برگرفته از گزاره های نمایشگاه است.
پاییز1398